خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید

 خار رنجید ولی هیچ نگفتساعتی چند گذشت.

 گل چه زیبا شده بود،دست بی رحمی نزدیک آمد

 گل سراسیمه ز وحشت افسرد.

 لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید.

 صبح فردا که رسید.خار با شبنمی از خواب پرید.

 گل صمیمانه به او گفت سلام !

 گل اگر خار نداشت.دل اگر بی غم بود

 اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود

 زندگی،عـشـق،اسـارت،قهروآشتی ، همه بی معنا بود.

 زندگی با همه ی وسعت خویش

 محفل ساکت و غم خوردن نیست

 حاصلش تن به غذا دادن و افسردن نیست

 اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست

 زندگی جنبش و جاری شدن است

 زندگی کوشش و راهی شدن است

 از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند

 زندگی چون گل سرخی است

 پر از خار و پر از برگ و پر از عطرلطیف

 یادمان باشد اگر گل چیدیم

 عطر و برگ و گل و خار ، همه همسایه ی دیوار به دیوار همند


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ رسمی پارسا جهانی وبلاگ پزشکي و سلامتي Austine (بسیج مسجد الجواد ع) Daniel Nick Matthew آبان دخت ... دختر آبان ... پشت چهره ها